۰۲ تير ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۶
کد خبر: ۶۵۵۸۰۷

گزارش | مدل‌های رابطه دین و دولت در کشورهای آسیای مرکزی

گزارش | مدل‌های رابطه دین و دولت در کشورهای آسیای مرکزی
در این مقاله روند توسعه تعاملات و روابط بین دولت و اسلام در کشورهای آسیای مرکزی مورد بررسی قرار گرفته است.
به گزارش بین الملل خبرگزاری رسا، موضوع روابط دین و دولت یکی از مهم‌ترین موضوعات برای همه کشورهای جهان است، به ویژه در این روزها که عامل دینی نه‌تنها در سیاست داخلی بلکه به‌عنوان عامل اصلی در روابط بین‌المللی کشورها نیز تأثیر می‌گذارد. بدون شک دین به‌عنوان یک پدیده اجتماعی – فرهنگی تأثیر شدیدی در جامعه و از طریق جامعه در دولت دارد.
به نوشته رایزنی فرهنگی  کشورمان در قرقیزستان، علاوه بر این؛ ازنظر ویژگی روابط موجود بین دین و دولت می‌توان در خصوص درجه احترام دولت به مؤمنان، رویکرد دولت نسبت به نهاد غیردولتی با ایدئولوژی قوی قضاوت کرد. همچنین از روی ویژگی‌های روابط بین دین و دولت می‌توان درباره احقاق حقوق و آزادی‌های انسان در دولت ارزیابی کرد.
محققان صاحبنظر در موضوع روابط دین و دولت فرضیه‌ها و گزینه‌های مختلف دسته‌بندی این روابط را ارائه می‌دهند. به اعتقاد ن.و.والودینا محقق روسی فعال در حوزه نظام قانونی روابط دین و دولت در جهان، مبنای دسته‌بندی تعاملات دین و دولت اصل جدایی دین از دولت می‌باشد. (ن.و.والودینا) ک.دورم محقق آمریکایی معتقد است که مبنای دسته‌بندی روابط دین و دولت درجه آزادی دینی یعنی درجه تأثیرگذاری دولت در دین و میزان ادغام دولت و نهادهای دینی است. (دورم ک.، ص 31-27)
در ادامه این مقاله ویژگی‌های روابط بین دولت و دین اسلام در کشورهای شوروی سابق- آسیای مرکزی- بررسی می‌شود که این کشورها در گذشته دور پیوندها و اشتراکات فرهنگی و تاریخی و نیز تجربه همزیستی ۷۰ ساله در یک فضای سیاسی، عقیدتی، حقوقی و اجتماعی-اقتصادی داشته‌اند.
بررسی مختصر گذشته روابط دین و دولت در دوره حکومت شوروی اجازه می‌دهد این دوره را یک مدل توتالیتر (تمامیت‌خواهانه)-الحادی بدانیم. به‌رغم اعلام رسمی آزادی وجدان و دین؛  در عمل بلشویک‌ها از روزهای اول ظهور خود مقابله علنی با دین و جلوه‌های آن در جامعه داشته اند. در دوره حکومت شوروی تا سال‌های 1990 میلادی ؛ قانون تبعیض‌آمیز استالینی «آزادی وجدان» حاکم بود. به‌رغم اینکه قانوناً آزادی وجدان و دین در کشور اعلام‌شده بود در عمل صرفاً ایدئولوژی دولتی الحادی ترویج می‌شد. دولت توانسته بود دین را تماماً تابع منافع عقیدتی خود نماید. دولت شوروی هیچ کمکی به گروه‌های دینی نمی‌کرد و درعین‌حال به آنان اجازه نمی‌داد درآمد مستقل داشته باشند. آن‌ها حق داشتند فقط نیازمندی های دینی مردم را رفع نمایند.
در واقع فعالیت گروه‌های دینی در مساجد فعال تبدیل به تبلیغ سیاست حزب کمونیستی اتحاد شوروی و حکومت شوروی می‌شد. دولت اجازه ورود دین نه‌تنها در حوزه اجتماعی-سیاسی نمی‌داد؛ بلکه با دین مقابله می‌کرد و آن را از تمام حوزه‌ها ازجمله فرهنگ، اذهان، آداب‌ورسوم، سنت‌ها و زندگی روزمره ریشه‌کن می‌کرد. به‌عبارت‌دیگر بین دولت و دین دیواری بود که پشت این دیوار فشار سختگیرانه ایدئولوژی الحادی شوروی هرگونه اعتقادات و باورهای دینی را سرکوب می‌کرد. دولت روحانیون را مورد کنترل شدید قرار داده بود و در صورت کمترین پایبندی به دین بخصوص در مواقعی که فرد عضو حزب کمونیستی بود و یا پست و مقام بالایی داشت مورد نفی بلد و تبعید قرار می‌گرفت.
در واقع دین در یک وضعیت شبه قانونی قرار داشت. به‌اصطلاح پیروان مکتب مارکسیسم دین افیونی برای مردم و قسمت افراد کم‌سواد بوده است. بااین‌حال، به‌رغم فشارهای ضد دینی حاکم؛  نه‌تنها از میان مردم ساده بلکه حتی از میان رهبران کمونیستی کمتر کسی بود که آداب عقد نکاح اسلامی یا ختنه و یا خاکسپاری بدون اقامه نماز میت و ... را رعایت نکرده باشد؛ یعنی اسلام از زندگی مسلمانان شوروی به‌طور کامل ریشه‌کن نشده بود.
اما شایان‌ذکر است که روابط دین و دولت در طول تمام دوره شوروی بسته به اوضاع تغییر می‌یافت. در زمان جنگ داخلی خونین در دره فرغانه هنگامی‌که بلشویک‌ها با نیروهای باسماچی[1] می‌جنگیدند که با شعارهای اسلامی علیه حکومت شوروی برخاسته بودند، دولت شوروی برای کشاندن مردم به طرفداری از آنان به مسلمانان مساجد و زمین‌های وقفی را برگرداندند و نیز دادگاه بی‌ها[2] (Cуд биев) و مدارس حوزوی را احیا کرده ند. پس‌ازآن در سال‌های 1930 پس از جمع‌گرایی (ادغام کلیه واحدها و اراضی کشاورزی خصوصی بین کشاورزان و تبدیل آن به واحدهای دولتی) و صنعت‌گرایی کشور، حکومت جدید که به قدرت رسید تبلیغات شدید ضد دینی را آغاز کرده بود.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]باسماچیان نام گروهی از مسلمانهای آسیای میانه است در بین سال‌های ۱۲۹۷ تا ۱۳۰۹ (برابر ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۰) شورش‌هایی را ضد شوروی انجام می‌دادند. این جنبش با آمدن انورپاشا وزیر جنگ سابق عثمانی به بخارای شرقی تقویت شد. پس از قتل او، ابراهیم بیک تا سال ۱۳۰۵ خورشیدی (۱۹۲۶ میلادی) فرماندهی باسماچیان را بر عهده داشت. قلع‌وقمع باسماچیان تا اواخر این دهه به درازا کشید و در جریان آن خسارات بسیاری به اقتصاد بخارای شرقی و فرغانه وارد آمد. در این اغتشاشات گروهی از مردم امیرنشین بخارا که نگران آینده بودند، به افغانستان و ایران مهاجرت کردند.

[2]بی ها (бий) در منطقه آسیای مرکزی و بخصوص قزاقستان بزرگان صاحب‌نظر قوم یا قبیله بوده‌اند.
ارسال نظرات